اسامی و القاب حضرت زهرا سلام الله عليها

IMAGE

Thursday, 15 August 2013   1_ فاطمه: به معنای فاصله و قاطعه و مانعه است. از حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است كه در روز قیامت این فاطمه است كه دوستانش را از دشمنانش جدا می كند و محبین اش را به بهشت و دشمنانش را بدوزخ می فرستد. 2_ صدیقه: به معنای راستگو، چون دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله...

ازدواج

IMAGE

Thursday, 15 August 2013   خداوند متعال برای هر دختر و پسری كه پا به عرصه وجود می گذارد كفوی و  همسری در خور صالح و مصلحتش در نظر گرفته است ولی از اذهان آنها مخفی نگاه می دارد، چرا كه خداوند اجبار را در هیچ یك از شئونات روحی و جسمی افراد بشر تحمیل نمی كند و آنها آزادند كه در موقع نیاز بدنبال همسر دلخواه...

فضائـل و مناقب

IMAGE

Thursday, 15 August 2013   پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بهترین زنان عالم چهار نفر می باشند: 1- حضرت فاطمه سلام الله علیها 2-      حضرت مریم علی نبینا و آله و علیها السلام 3-         حضرت خدیجه علی نبینا و آله و علیها السلام 4-       آسیه (زن فرعون) علی نبینا و آله و علیها السلام و فرمود :...

خلاصـه زندگی

IMAGE

Thursday, 15 August 2013   در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت کانون زندگی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و همسر فداکار و گرامیش حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها به نور جمال فاطمه علیها السلام چنان که خداوند در سوره کوثر وعده داده بود مزین شد. ای محمد! ما کوثر را به تو دادیم. پس برای خدا...

مقام و منـزلت حضرت زهرا سلام الله عليـها

IMAGE

Thursday, 15 August 2013     فردوس نشان خاک پای زهراست         کوثر نمی از یم عطای زهراست این نه فلک و شش جهت و چار ارکان       برپا همه از یمن ولای زهراست حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شخصیتی هستند که هیچ انسانی را تحمل درک معرفت و رسیدن به کنه شخصیت ایشان نمی باشد، شخصیتی که بزرگترین آیه بالغه حق و...

چهارم: مهريـه و جهيـزيـه

 

اگر انسان در زندگی دنیا بیشتر به تشریفات توجه داشته باشد، دردسر و مشکلاتش هم افزونتر خواهد شد. حال آنکه ساده زیستن و زهد در زندگی، موجب آسودگی و راحتی است. علی علیه السلام نیز در حدیثی که از اوصاف پرهیزکاران سخن می گوید، به همین نکته اشاره کرده و فرموده است:

«پرهیزکاران لذت دنیا را هم در این دنیا چشیده اند».(6)

ساده زیستن و زهد، به خصوص در نظر رهبران و بالاخص در نزد ائمه و راهنمایان ربانی از اهمیت بیشتری برخوردار است.

شاید سادگی مهر بانوی زنان و نیز لوازم خانه اش، به اضافه زهد مراتب دنیا، بیشتر به هدف ساده برگزار کردن مراسم زناشویی انجام گرفته باشد تا به عنوان نمونه ای برای ازدواجهای اسلامی همواره پیش روی مسلمانان قرار داشته باشد و چرا اینگونه نباشد؟ که او فاطمه دختر محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم، رسول خدا بود و شوهرش سرور اوصیا، علی امیر مؤمنان علیه السلام. پس باید که ازدواج او به عنوان رمز و نمونه قلمداد شود.

امامان معصوم نیز، عملا در ازدواجهای خود از این نمونه پیروی کردند و خود را حتی ملزم به رعایت «مهر السنة»، یعنی همان بهای مهریه ای که علی علیه السلام به فاطمه علیها السلام پرداخت، می کردند.

مهر حضرت زهرا علیها السلام 480 و یا بنابر بعضی روایات 500 درهم بود. همچنین جهیزیه ای که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را برای فاطمه علیها السلام تدارک دید، عبارت بود از:

- پیراهنی به بهای هفت درهم.

- رو بندی (به عنوان چادر) به ارزش چهار درهم.

- قطیفه سیاه خیبری.

- تخت خوابی یافته شده از برگ و لیف خرما.

- دو تشک که درون یکی از آنها با پشم گوسفند و درون دیگری یا لیف خرما پر شده بود.

- چهار بالش که درون آنها از گیاه خوشبوی اذخر پر شده بود.

- پرده ای نازک از پشم.

- یک تخته حصیر هجری(7) که گاهی این حصیر ازعلف یافته می شد.

- یک دستاس.

- یک تشت مسی.

- مشکی از پوست.

- کاسه ای چوبین.

- مشک کهنه آب.

- یک آفتابه.

- دو کوزه سفالی.

- یک سفره چرمی.

- یک چادر بافت کوفه.

- یک مشک آب.

- مقداری عطر.

امام علیه السلام نیز خانه خود را مهیا کرد. بدین ترتیب که کف خانه را با ریگهای نرم فرش کرد و چوب درازی به دو طرف دیوار آویخت تا از آن به عنوان درخت آویز استفاده شود و داخل اتاق را نیز با پوست گوسفند فرش کرد و تنها یک بالش از لیف خرما در خانه قرار داد.

سوم: برابری

 

فاطمه در همان هنگامی که مسلمانان توانسته بودند با نیرومندترین دشمن خود یعنی قریش، در جزیرة العرب به رویارویی برخیزند، به سن و سال زنان رسیده بود. مردان مسلمان هر یک می خواستند در ازدواج با فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر یکدیگر سبقت جویند تا بدین ترتیب به شرافت نایل آیند. در آن هنگام فضایل و مناقب و پاکدامنی و آزرم و حکمت و تقوا و اجتهاد و دانش و معرفت آن حضرت، زبانزد همگان بود. اما از سوی دیگر مسلمانان از میزان علاقه وافر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه علیها السلام آگاهی داشتند از این رو بسیاری از توانگران و بزرگان او را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواستگاری می کردند اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنان را با ظرافت رد می کرد چرا که آنان را شایسته ازدواج با فاطمه و همتا و برابر با آن حضرت نمی دانست. مضافا بر آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از طریق وحی، آگاهی یافته بود که فاطمه، این زن با فضیلت و معصوم در اسلام، کسی که قرار است نسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و تبار اوصیا و جانشینانش از او باشد، باید با مردی که خداوند سبحان او را برگزیده است، پیمان زناشویی ببندد.

از این رو آن حضرت به هر کس که برای خواستگاری فاطمه علیها السلام به او رجوع می کرد، می فرمود: من در این باره منتظر فرمان خداوند هستم. اما هنگامی که علی علیه السلام به همین منظور نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و خواسته اش را مطرح کرد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به وی فرمود: جبرئیل پیش از وی نزد آن حضرت آمده و به وی گفته بود که خداوند تعالی، فاطمه را در آسمان به همسری علی علیه السلام درآورده و فرشتگان را بر آن گواه گرفته است.

تمام اینها برای آن بود که علی علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهترین زمینیان بود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و فاطمه نیز این نکته را به خوبی می دانست. علی علیه السلام تنها همسر شایسته فاطمه بود در اسلام نیز روا نیست. که پدر دخترش را به مردی که همشأن او نیست، به زنی دهد. در این باره می توان به حدیثی که از امام صادق علیه السلام روایت شده، استناد جست. آن حضرت فرموده است:

«اگر خداوند امیر مؤمنان علیه السلام را برای فاطمه نیافریده بود، از آدم تا پایین تر از وی همتایی برای فاطمه بر روی زمین وجود نمی داشت».(5)

اول: خواستگاری

 

مراسم ازدواج به سادگی و بدون هیچ افراط و تفریطی برگزار شد. در حقیقت مفهوم ازدواج اسلامی مفهومی است برخاسته از واقعیت و طبیعت آن. ازدواج پدیده ای است فطری که برای ادامه حیات و بقای نسل انسان در وجود او تعبیه شده است.

در واقع اسلام نیز ازدواج را بدین گونه می خواهد و دستوراتی متناسب با چنین ازدواجی صادر کرده است. از این رو به بسیاری از تشریفات بی فایده دیگری که در برخی از کشورهای اسلامی دیده می شود هیچ نیازی نیست.

معمولا ازدواج با خواستگاری از سوی مرد آغاز می شده. آن هم از زنی که از جهت حسب و نسب، مورد علاقه او قرار می گرفته است. و بستگان زن نیز درباره مرد تحقیق می کردند و اگر او را شایسته می یافتند مهریه ساده ای تعیین می کردند و دخترشان را بدون تشریفات و رفت و آمدها، به ازدواج مرد در می آورند و از تشکیل جلسات طولانی و بدون فایده خودداری می کردند. که گویی اینک ازدواج به مثابه تعیین روابط بین المللی میان ملتها درآمده است، که در برخی از کشورها هم اکنون نیز این رفتار و طرز فکر دیده می شود.

برای همین است که می بینیم امیر مؤمنان، علی علیه السلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می آید، سلام می کند و در جای خود قرار می گیرد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم علت آمدنش را جویا می شود و حضرت امیر علیه السلام موضوع ازدواج با فاطمه را مطرح می کند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با خوشرویی تمام از پیشنهاد او استقبال می کند.

دوم: قبول پيشنهاد خواستگاری

 

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیشنهاد علی علیه السلام را به طور قطعی نمی پذیرد، مگر پس از آنکه این پیشنهاد را برای فاطمه علیها السلام با تفاصیل آن عرضه کند. آن حضرت از سوابق علی علیه السلام و فضایل و مناقب او می گوید و فاطمه نیز سکوت می کند و بدین ترتیب رضایت خویش را اعلام می دارد.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با دیدن سکوت فاطمه علیها السلام می فرماید: الله اکبر، سکوت فاطمه نشان رضایت او به این پیوند است.

اسلام زن را انسانی صاحب کرامت به شمار می آورد که حق دارد سرنوشت خود را برگزیند. اگر چه پدر نیز این حق را دارد که در انتخاب همسر با دخترش مشورت کند چرا که او خیر و صلاح دخترش را بهتر می داند.

ولی اگر پدر بخواهد در این باره زور پیشه کند و یا در استفاده از این حق افراط روا دارد، در چنین حالتی شرع مقدس قدرتش را محدود می سازد، حق انتخاب را تماما بر عهده خود زن می سپارد. بدین گونه از افراط و تفریط جلوگیری می کند و بنابراین اسلام با شیوه اروپایی و غربی که زن را از خانواده اش جدا می کند و حق انتخاب شوهر را تنها به دست او می سپارد، به هیچ وجه هماهنگی و موافقت ندارد.

از طرفی شیوه اسلامی در این باره با روش ازدواج در روزگار جاهلیت که زن را به مثابه کالایی مورد خرید و فروش قرار می داد، هیچ گونه سازگاری ندارد.

شجره ی مبارک

 

از امام باقر علیه السلام از جابر بن عبد الله روایت شده است که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سؤال شد: تو فاطمه را می بوسی و در آغوش می گیری و به خود نزدیک می سازی و با او رفتاری داری که با دیگر دخترانت نداری؟! پیامبر فرمود: جبرئیل سیبی از بهشت برایم آورد، من آن را خوردم و آن سیب در صلب من تبدیل به آبی شد. آنگاه من با خدیجه هم بستر شدم و او به فاطمه حمله شد، پس من از فاطمه بوی بهشت را استشمام می کنم».(3)

همواره هاله ای از معجزات شگفت انگیز، چهره فاطمه را در میان گرفته است. او در شکم مادرش لحظه به لحظه تکبیر می گفت حتی در آن هنگام با مادرش سخن می گفت، و حضرت خدیجه با او انس می گرفت تا آنکه فاطمه به دنیا آمد. ولادت او نیز با تولد دیگر مردمان تفاوت داشت. و این خود گویای آن بود که خداوند به این کودک توجهی کامل و فراوان دارد.

گاه از آنچه در میلاد فاطمه علیها السلام رخ داده به شگفتی فرو می رویم. چرا که فاطمه نه یگانه دختر پیامبر بود و نه دختر بزرگ وی، و یا پسر او. اما باید بدانیم که کهتری و مهتری در اسلام، معیاری پذیرفته نیست. چنان که مرد و زن بودن نیز نمی تواند ملاک ارزشها قلمداد شود. بلکه معیاری که اسلام به رسمیت می شناسد. همان حکمت بالغه ای است که خداوند بر طبق آن هر کار که خواهد می کند.

معیار دیگری نیز در اسلام از رسمیت برخوردار است که همان کردار شایسته است. هر یک از این دو مقیاس جایگاه ویژه ای دارند.

مقیاس نخست: در امور مربوط به هستی، حکومت دارد، یعنی در مرحله تکوین. بنابراین آفرینش خورشید و ماه و زمین و ... بر اساس همین مقیاس بوده است و این آفریده ها تماما در برابر حکومت خداوندی سر تسلیم فرود می آورند.

مقیاس دوم: در امور تشریعی جریان دارد، یعنی در بعد اختیاری که انسان را به خاطر آن صاحب اختیار و اراده خوانده اند.

اگر بخواهیم انسان پاکی را که خداوند نیز او را دوست می دارد، بشناسیم باید او را بر طبق مقیاس دوم بسنجیم. باید فقط به کردارش بنگریم و به کارهایی که این فرد، با اراده و میل و خواست خویش سرانجام می دهد، توجه کنیم. اما مقیاسهایی مانند نسب، نژاد، کشور و یا مسائلی از این قبیل، هیچ گاه در نظر اسلام پذیرفته نبوده اند.

اسلام برای هزار ابو لهب در برابر یک سلمان ارزش قائل نیست. اگر چه ابو لهب عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و فرزند سرور قریش، عبد المطلب، از خاندان سرشناس بنی هاشم باشد که مسئولیت رفادت خانه خدا و سقایت حاجیان بر دوش این خاندان بود، و اگر چه سلمان برده ای پارسی باشد که شهرها او را طرد کرده و گذشت عمر نیرو و توانش را درهم شکسته است.

همچنین اسلام برای هزاران عتبه و عتیبه که داماد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ثروتمند بودند در برابر یک بلال سیاه چرده، ارزشی قائل نبود.

اگر چه آنان پسران ابو لهب و از سپیدترین مردمان باشند و بلال از سیاه ترین آنان.

همین طور اسلام، برای هزاران ابو سفیان که فرمانده نیروهای عرب مکه بود در برابر صهیب که مستضعفی از شهرهای دور افتاده روم بود هیچ ارزشی قائل نیست.

با نگرش به زندگانی حضرت فاطمه متوجه دو جنبه از زندگی وی می شویم که هر یک از آنها مطابق با مقیاسهای یاد شده است.

در جنبه نخست، از دوران پیش از به دنیا آمدن فاطمه سخن می گوئیم: از پدید آمدن وی از میوه بهشتی و گفتگو با مادرش در شکم وی، و رویدادهای خارق العاده در وقت تولدش، این موارد همه از عنایت ویژه و همه جانبه خداوند به وی حکایت دارد که برابر مقیاس اول است. یعنی همان حکمت بالغه ای که مطابق آن خداوند هر چه خواهد انجام می دهد.

در واقع این حکمت که خداوند تنها فاطمه علیها السلام را بدان مخصوص داشته و آن را از دیگر زنان و از جمله دختران و زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دختران، مهاجران و انصار و زنان آنها دریغ کرده به خاطر مصلحتی الهی بوده است. زیرا خداوند می خواسته در میان امت اسلامی، زنی را بر مریم بانوی زنان روزگار خودش، برتری دهد. حال آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شش فرزند دیگر داشت، اما آنها از میوه بهشتی آفریده نشده بودند و تنها فاطمه بود که از میوه بهشتی به وجود آمد.

همچنین سببی در کار بود که میلاد فاطمه علیها السلام با رویدادهای خارق العاده همراه باشد. در حالی که تولد سایر فرزندان آن حضرت با این حوادث عجیب همراه نبود! ما درباره حکمتهای الهی، همه چیز را نمی شناسیم. شاید این امر بدان علت بود که امت اسلامی هم مانند امتهای پیش از خود باشد. یعنی همان گونه که مریم سرور زنان روزگار خودش در میان امت عیسی علیه السلام بود، فاطمه علیها السلام هم می بایست سرور زنان جهان در میان امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم باشد. یا شاید بدان جهت بود که اعراب نیز مانند سایر امتها درباره شخصیت زن، افراط می کردند و مقام او را تنزل می دادند و او را حیوانی می دانستند که به هیأت مردان آفریده شده تا خدمتگزار آنان باشد و نیازهای جنسی آنها را برآورده سازد، و خداوند هم می خواست این تفکر خطا و غیر واقعی را از مدار اندیشه آنان بزدایند و بشریت را از آثار و تبعات سوء آن رهایی بخشد، بدین ترتیب برای زنان سروری قرار داد تا به او مباهات کنند و به واسطه آن بر مردان فخر بفروشند؟

یا شاید بدان جهت بود که خداوند می خواست برای این امت پیشوایانی قرار دهد که به فرمان او مردم را هدایت کنند و به راه راست برند. از این رو آنان را از بهترین تبار و از برترین نسلها، از پیامبری که خاتم پیامبران و از جانشینی که او سرور اوصیاست پدید آورد. پس فاطمه را آفرید تا حلقه رابط میان دو نور نبوت و نور وصایت باشد؟! همه این احتمالات ممکن است. اما نکته ای که خواننده پژوهشگر، پس از بررسی دقیق و همه جانبه زندگی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام بدان متوجه می شود آن است که همان گونه که خداوند می خواست برای مردم رهبرانی از مردان قرار دهد، اراده کرد که رهبری نیز از جنس زن برای آنان بیافریند، تا برای زنان بهانه ای از تمسک به تعالیم اسلام و نمونه ها و ارزشهای والای آن به شکل کلی باقی نماند، و نگویند: کسانی که به اسلام تمسک جستند از مردان هستند نه از زنان، و استعدادها و نیروهای مردان بیش از زنان است.

بدین گونه خداوند در دعوت بندگان به سوی خویش به آنان لطف کرده است تا برای بهانه جویان و کسانی که بخواهند خود را توجیه کنند، عذر و بهانه ای باقی نماند.

پس برای زنان الگو و نمونه ای قرار داد تا با آنان در مسئولیتهای عمومی همگون باشد، آن چنان که در کارهای خانه مانند بارداری و زایمان و تربیت فرزندان و رتق و فتق امور منزل از قبیل پخت و پز، نظافت و یا وظایف شرعی، مانند حجاب و فرمانبری از شوهر، و کمی بهره در میراث و شهادت دادن و چیزهای دیگر همگون است.

پاره ای از مسئولیتهای فطری و غیر فطری که به زن اختصاص دارد، باعث کناره گیری برخی از زنان از فعالیت در امور دینی شده و موجبات سستی آنها را در انجام برخی از فرایض دینی فراهم آورده است. اما از آنجا که خداوند فاطمه علیها السلام را نمونه ای تمام فضائل و ارزشهای انسانی قرار داده آن هم با مسئولیتهای خطیری که در آن اوضاع بحرانی بر عهده داشت، شاید بدین وسیله خواسته است بر تمام زنانی که به بهانه اینکه از چنین ضعیف هستند، و شانه از زیر بار مسئولیت خالی می کنند، حجت را تمام کند.

به مواردی از این قبیل برخورد می کنیم؟!

بنابراین حکمت آفرینش فاطمه علیها السلام با این خصوصیات و ویژگیها چیزی جدا از حکمت آفرینش پیامبران و اولیا و از جمله محمد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام نیست که خداوند تمام آنها را با ویژگیهایی متفاوت از سایر مردم خلق کرده است.

آیا حکمت عصمت پیامبران و اوصیا، و برتری آنان نسبت به دیگر مردمان، بدین خاطر نبوده است که آنان پیشوایی و امامت مردم را بر عهده داشته باشند و مردم باید آنان را الگوی زندگی خود قلمداد کنند؟ حکمت آفرینش فاطمه نیز در میان زنان همین بوده است. بنابراین همان گونه که پیامبران و اوصیا، سروران مردانند، فاطمه علیها السلام نیز سرور زنان جهان است.

جنبه دیگر حیات فاطمه علیها السلام مربوط به آیاتی است که درباره او نازل گشته و یا روایتهائی است که از پیامبر درباره او نقل شده است.

اینک جا دارد از خود بپرسیم چرا این آیات و احادیث تنها در خصوص فاطمه علیها السلام نازل شده است و درباره دیگر زنان و حتی خواهران آن حضرت به مواردی از این قبیل برخورد نمی کنیم؟!

پاسخ آن است که این آیات و احادیث بنابر مقیاس دوم که پیش از این ذکر شده وارد شده است. بدین معنی که خداوند، مقیاس فضیلت و والایی افراد را در نزد خویش، کردار شایسته قرار داده است بدون آنکه به عامل و جنسیت او توجهی داشته باشد. فاطمه زهرا علیها السلام نیز از آنجا که این حقیقت را دریافته بود، هیچ گاه در میان مردم به پیوند نسبی و سببی خود با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام تکیه نمی کرد و همچنین پیرو مقیاس نخستی که بدان اشاره کردیم، در پیشگاه خداوند به این رابطه خویش هم تکیه نمی کرد، بلکه خود شخصا برای نیل به آن کمال عظیم می کوشید.

چنین تصور می شد که فاطمه علیها السلام به رابطه خویشاوندی خود با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تکیه کند اما چنین نبود، بلکه وی همواره به رابطه خود با خداوندی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مبعوث کرده و به وی برتری و درخشندگی بخشیده بود، انکار می کرد.

آن روز بیستم ماه جمادی الثانی بود و دو یا پنج سال از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سپری می شد، در آن هنگام دامنه جدایی و اختلاف میان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از یک سو و قریش از سوی دیگر، روز به روز گسترش می یافت. ثروت خدیجه در راه نشر دعوت اسلام به مصرف می رسید و اینک از آن ثروت بی کران و تجارت گسترده چیز چندانی بر جای نمانده بود. از این رو خدیجه از یک سو شتابان به سوی فقر پیش می رفت و از دیگر سو، به خاطر موضعگیریهای سرسختانه اش در برابر اندیشه های ارتجاعی که سایر زنان قریش بدانها خو گرفته بودند و به دفاع از آن می پرداختند، تنها و بی کس شده بود. زیرا آنان او را رها ساختند و از رفت و آمد با او خودداری کردند.

شکاف میان مسلمانان و قریش روز به روز عمیقتر می شد. دشمنی و مخالفت قریش با پیامبر و احساس ضرورت انتقام، اوضاع را بدتر از بد می کرد.

در بیستمین روز از ماه جمادی الثانی، خدیجه به دنبال زنان قریش قاصدی فرستاد تا وی را به هنگام وضع حملش یاری رسانند. اما آنان ، سرزنش کنان خواسته اش را رد کردند و کمک خود را از وی دریغ داشتند. خدیجه دل شکسته و غمگین نشست. چرا که در آن روزگار مرسوم بود که زنانی را برای انجام چنین اموری استخدام کنند. همچنین از وجود زایشگاه و بیمارستان هم خیری نبود. بنابراین پیداست که یک زن در چنین موقعیتی به کسی نیاز دارد تا او را مدد برساند.

... او دل شکسته و افسرده بود و حق هم داشت. آیا مگر او تا دیروز سرور زنان قریش و بانوی حجاز نبود که بازرگانی شمال و جنوب جزیره عربستان بر ثروت و متاع تجای او دور می زد؟ اما از هنگامی که او ثروتش را در راه خداوند اتفاق کرده بود، تنها و پریشان مانده بود و همان زنانی که تا دیروز به خدمتکاری او مباهات می کردند، اکنون همگی از وی رخ برتافته بودند.

اینک جا دارد که بپرسیم: از جلال خداوند و نیز از رحمت بی کرانه او چه انتظاری می رفت تا در حق خدیجه انجام دهد؟ زیرا اگر او دعوت به اسلام را نمی پذیرفت و ثروتش را در راه نشر دین خدا صرف نمی کرد، موقعیتش با آنچه که اکنون در آن به سر می برد، به کلی تفاوت می یافت. موقعیتش با آنچه که اکنون در آن به سر می برد، به کلی تفاوت می یافت. خداوند مریم علیها السلام را در چنین حالت مشابهی مخاطب ساخت و به او فرمود: شاخه درخت خرما را تکان دهد تا برایش خرمای تازه فرو ریزد. خدایی که دیوار کعبه را شکافت تا فاطمه بنت اسد که موقعیتی مانند وضع فعلی خدیجه داشت به درون خانه رود و علی بن ابی طالب علیه السلام را به دنیا آورد!!

به راستی از کرم خداوند در چنین لحظه ای چه انتظاری می رفت؟ خدیجه با همان افسردگی نشسته بود که چهار زن بلند و بالا و گندمگون به خانه او گام نهادند. یکی از آنان به وی گفت: باک مدار و اندوه به خود را مده که ما در کنار تو بیم و اینک آماده ایم تا وظیفه ای را که زنان در چنین موقعیتی بر عهده دارند، به انجام رسانیم، سپس افزود: من ساره هستم همسر ابراهیم و این آسیه دختر مزاحم است و این یک، مریم دختر عمران است و این یکی نیز کلثم خواهر موسی». آنگاه هر چهار تن به کمک خدیجه شتافتند تا فاطمه علیها السلام به دنیا آمد.

فاطمه همین که به دنیا آمد، لب به سخن گشود و گفت:

«گواهی می دهم بر این که جز خداوند یکتا معبود دیگری نیست و پدرم رسول خدا سرور پیامبران و همسرم سرور اوصیاست و پسرانم سروران پیامبرزادگانند».

فاطمه علیها السلام زمانی چشم به جهان گشود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زندگی سراسر جهاد و مقاومت فکری دشوارش را آغاز کرده بود. در همین سالها بود که پیامبر مورد خطاب وحی قرار می گرفت و وحی به او فرمان می داد تا دعوتش را آشکارا شروع کند و از زخم خارهای خونینی که در سر راهش می رست و گردنه های دشواری که پیش رویش رخ می نمود، هراس و خستگی به خود راه ندهد. در آن روزها، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سنگینی بار رسالت را بر دوش گرفته بود و نیروهای ضلالت و گمراهی نیز متقابلا در برابر او قیام کرده بودند تا مگر کوشش های او را بی ثمر سازند و به هر وسیله او را از دعوتش بازدارند.

حضرت فاطمه علیها السلام در چنین سالهای بحرانی نشو و نما کرد. سالهایی که هر چه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در فراخوانی مردم به سوی خدا بیشتر می کوشید، دشمنانش نیز در شکنجه و رساندن آزار به یارانش بیشتر تلاش می کردند.

حضرت فاطمه علیها السلام در رویداد غم انگیز شعب ابی طالب بار دیگر کودکانی که قریش غذا را از آنان دریغ کرده بودند. شرکت داشت. آنان از گرسنگی بر خود می پیچیدند در حالی که گرگهای درنده قریش در اطراف شعب پاسداری می دادند تا مبادا کسی برای برای مسلمانان غذا بیاورد. پس از آنکه مسلمانان از غایله شعب رهایی یافتند، یک روز پیامبر سر به سجده گذارده بود، اما در همین حال افرادی از قریش به وی نزدیک شدند و زهدان شتر بر سرش انداختند. فاطمه که نظاره گر این صحنه بود پیش آمد و زهدان را از سر پدر بر گرفت و دور انداخت. اندوهی بسیار قلب فاطمه را در خود فرو گرفته بود.

فاطمه شاهد بود که پدرش سفری به طایف کرد تا مردم آن دیار را به سوی خداوند فرا خواند اما هیچ کس به دعوت آن حضرت پاسخ نگفت.

فاطمه نظاره گر روزی بود که مادرش خدیجه سلام الله علیها پریشان حال در بستر مرگ می غلتید و واپیسین نفسهایش را می کشید در حالی که از مال دنیا هیچ نداشت. و این همان خدیجه ای بود که کالای تجاری اش کوهها و دره های حجاز را پر می ساخت اما پس از پذیرش اسلام از آن همه مال و ثروت حتی آن قدر نداشته تا برای خود کفنی تهیه کند.

آری او فداکاریهای مادرش خدیجه را در راه دین دیده بود. شاهد بود که چگونه مادرش در این راه از خود گذشتگی نشان می داد و با تمام نیرو و توان خویش از دین دفاع می کرد. فاطمه از دیدن این همه ایثار و فداکاری تأثیر می پذیرفت و دیدن این صحنه ها، در روح او مفاهیمی زنده و پویا پدید می آورد و زندگی و تلاش را در لوح ضمیر او جان می بخشید.

بار اندوه مرگ مادر، همراه قهرمانیهای او در دلش عجین می گشت. خدیجه برای او تنها یک مادر نبود بلکه او مادر فاطمه و مادر همه مردان و زنان با ایمان و مدافع حق بود و در راه دین با تمام تاب و توان خویش فداکاری می کرد.

فاطمه علیها السلام در نخستین سالهای حیاتش با چنان امتحانات دشواری روبرو شد که در تاریخ، کمتر کسی را می توان از این نظر با او همانند کرد.

فاطمه علیها السلام همگام با نهضت اسلامی رشد می کرد و خود در قلب معرکه بود. زیرا او دختر رهبر این معرکه، یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، بود. بنابراین او نیز همگام با این درگیری حرکت می کرد و بر طبق معیارهای آن می زیست.

در زمانی که فاطمه علیها السلام در مکه می زیست، تاریخ از رویدادها و حوادثی که مستقیما با فاطمه سر و کار داشته، سخنی به میان نیاورده است. اما مطمئنیم که زندگی وی در مکه، بدون آزار و اذیت سپری نشده است. خودخواهی قریشیان کافر تا آن اندازه رسیده بود که خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نیز مورد آزار و اذیت قرار می دادند همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یا خانواده دیگر مسلمانان را شکنجه و اذیت می کردند.

بنابراین می توان به جرأت گفت که آن حضرت نیز بارها و بارها از سوی قریش مورد آزار قرار گرفت و زندگی اش از مخاطرات خالی نبوده است. به علاوه این آزارها که مستقیما خود او را مورد هدف قرار می داده است باید از آزارهایی که غیر مستقیم او را تحت فشار قرار می داده نیز یاد کنیم. چرا که هر صدمه و گزندی که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می رسید، تأثیر بیشتری در جان فاطمه علیها السلام می نهاد.

هنگامی که خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به محاصره درآمده و کفار می خواستند حضرتش را به قتل رسانند، فاطمه علیها السلام ناظر بر این ماجرا بود. همچنین هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سوی مدینه مهاجرت کرد، فاطمه علیها السلام ناظر بر این جدایی بود و تلخی فراق را به خوبی احساس می کرد و نیز هنگامی که امام علی علیه السلام از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمان یافت تا با بقیه خانواده پیامبر یعنی فواطم(4)، به مدینه مهاجرت کند، فاطمه ناظر و شاهد این حرکت بود. کاروان، راه مدینه را در پیش گرفت، گروه مسلحی از سوی قریش مأمور شد تا آن را تعقیب کند و نگذارند خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او بپیوندند. میان امام علی علیه السلام و این گروه نبردی سخت روی داد و امام پس از آنکه صدماتی بر آنها وارد کرد آنان را به هزیمت کشاند. فاطمه علیها السلام در این روز نیز در همان کاروانی جای داشت که از سوی دشمن مورد حمله قرار گرفته بود.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز در بیرون از شهر مدینه، چشم به راه ورود فاطمه و امام بود و تا اینان به او ملحق نشدند به داخل شهر گام ننهاد.

فاطمه در مدینه نیز شاهد رویدادهای بزرگی بود و بدین ترتیب شخصیتی هر روز پرداخته تر و کاملتر می شد. در جنگ احد که نبرد به زبان مسلمانان در جریان بود، فاطمه علیها السلام نیز شرکت داشت و با خاکستر حصیر سوخته جراحت پدرش را مرهم نهاد و شمشیرهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و جانشین او را شست و پاکیزه کرد.

یکی دیگر از رویدادهای جالب توجه زندگی فاطمه زهرا علیها السلام، ازدواج اوست. که بعد بزرگی از زندگی او را در بر می گیرد. در واقع ازدواج فاطمه علیها السلام یک ازدواج تمام عیار، مطابق با ارزشهای اسلامی بود. ازاین رو این پیوند به عنوان نمونه ای از یک ازدواج ایده آل مورد توجه قرار گرفت.

در فقه اسلامی، شیوه ازدواج فاطمه به عنوان سنت مستحب قلمداد شده است. چرا که این ازدواج صورت مجسمی از تعالیم گرانبهای اسلامی است. اینک به جاست به فراخور این کتاب به شرح قسمتهایی حساس از این پیوند مبارک بپردازیم.

More Articles...

  1. نام و نشان

تقویم شیعه

ااَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ الزَّهراء حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله اَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةٌ، حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله اَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةٌ اِنسِیَةُ، حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله اَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةٌ حَوراء، حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله
اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً ولی الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً حجة الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً صفی الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً وجه الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً ید الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً اُذن الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً عین الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سیف الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً خلیفة الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً صراط الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً قلب الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً نفس الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً عین الیقین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً رایة الهدی اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً ولایت الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سید العرب اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سید المرسلین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً امام المتقین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سید الوصیین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً امام البررة اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً فاروق اعظم اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً الصدیق الاکبر اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً حیدر کرار اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سرّ الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً حبیب الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً رحمة الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً نور الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً کلمة الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً حجاب الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً آیت الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً یختار الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سرّ الاوصیاء اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سرّ المصنون اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً سرّ الممکنات اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً قطب الدائرات اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً نقطة الکائنات اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً حبل الله المتین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً یعسوب الدین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً نفس رسول الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً وصی رسول الله اشهد ان امیرالمؤمنین علی اخی رسول الله اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً امینة علی وحیه اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً خلیفة علی عباده اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً قسیم النار والجنة اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً قائد الغر المحجلین اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِيّاً ممسوس فی ذات الله