نام و نشان
- مشخصات
- اولین نگارش در چهارشنبه, 23 مرداد 1392 15:18
- تعداد بازدید: 2041
حضرت موسی بن جعفر امام کاظم عليه السلام
نام: موسی علیه السلام
پدر و مادر: امام صادق علیه السلام و حمیده
شهرت: عبد صالح، کاظم، باب الحوائج
کنیه: ابوالحسن، ابو ابراهیم
زمان و محلّ تولّد: صبح روز یکشنبه 7 صفر سال 128 قمری در روستای «ابواء» واقع در بین مکه و مدینه.
زمان و محلّ شهادت: 25 رجب سال 183 قمری، در زندان هارون، در بغداد در سن 55 سالگی، به دستور هارون مسموم شده، و به شهادت رسید.
مرقد شریف: شهر کاظمین (نزدیک بغداد)
دوران زندگی: دو بخش:
1_ دوران قبل از امامت، از سال 128 تا 148 قمری، (20سال)
2_ دوران بعد از امامت، از سال 148 تا 183 (35سال) که در عصر طاغوتهایی به نامهای: منصور دوانیقی، مهدی عبّاسی، هادی عبّاسی و هارون الرّشید بود، و بیشتر دوران امامتش (23سال و دو ماه و 17 روز) در عصر خلافت هارون (پنجمین خلیفه عباسی) بود، و آن حضرت در این عصر، سالها در زندانها متعدد به سر برد.
بنیاد پاک... میلاد فرخنده
به نظر می رسد که روستای ابواء، واقع در راه مکّه و مدینه، بیش از سایر جاها، قافله های حجّاج اهل بیت را به سوی خود جلب می کرد، زیرا آرامگاه مادر پیامبر، آمنه دختر وهب، در آنجا قرار داشته است.
در راه بازگشت از حج بیت الله الحرام(1). قافله امام ابو عبدالله صادق علیه السلام در این روستا توقف کرد. آن روز بنابر مشهورترین روایات 17 صفر سال 128 هجری قمری بود که امام برای میهمانانش سفره غذا گسترده بود که و پیکی از جانب زنانش به سوی او آمد تا مژده ولادت خجسته فرزندش را به وی برساند.
در روایتی که از منهال قصّاب نقل کرده اند، آمده است:
«به قصد مدینه از مکّه بیرون شدم و همین که به ابواء رسیدم، شنیدم که امام صادق علیه السلام صاحب فرزند شده است. من زودتر از آن حضرت به مدینه وارد شدم و ایشان یک روز پس از من به مدینه رسید. ایشان (به خاطر ولادت نوزاد) سه روز به مردم طعام داد و من نیز یکی از کسانی بودم که بر سفره طعام امام حاضر می شدم و چندان غذا می خوردم که تا روز بعد نیازی به غذا نداشتم و روز بعد باز بر سفره او حاضر می شدم. من سه روز از طعام آن حضرت خوردم و تا فردا هیچ غذایی نمی خوردم».
در حدیثی از ابو بصیر آمده است:
«در سالی که فرزند ابو عبدالله علیه السلام، امام موسی علیه السلام، زاده شد من با آن حضرت همراه بودم. در ابواء فرود آمدیم. ابو عبدالله علیه السلام برای ما و اصحابش سفره غذا گسترد، بسیار بود و نیکو. در همان حال که ما مشغول خوردن بودیم پیک «حمیده» نزد آن حضرت آمد و گفت: حمیده می گوید: اثر وضع حمل در من ظاهر شده است و خود مرا فرمودی که از این امر آگاهت کنم که این فرزند همچون فرزندان دیگر نیست.
پس ابو عبدالله علیه السلام شادمان و خوشحال برخواست و دیری نپایید که به نزد ما برگشت در حالی که آستینهای خود را بالا زده بود و لبخندی بر لب داشت.
ما گفتیم: خداوند همواره لبت را خندان و دیده ات را روشن گرداند! حال حمیده چگونه شد؟ فرمود: خداوند پسری به من بخشید که بهترین مخلوق اوست و حمیده درباره او خبری به من داد که من از وی بدان داناتر بودم. گفتم: فدایت شوم، حمیده درباره او به شما چه خبری داد؟ فرمود: حمیده خبر داد که چون نوزاد به دنیا آمد دستانش را بر زمین نهاد و سرش را رو به آسمان گرفت. من نیز بدو گفتم که این علامت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علامت امامت است.
سپس پرسیدم: فدایت شوم، چگونه این علامت امام است؟ فرمود: شبی که نطفه جدّم در آن بسته شد، کسی پیش جدّ پدرم خوابیده بود آمد و کاسه ای برای او آورد. در آن کاسه شربتی روان تر از آب، سپید تر از شیر، نرم تر از شیره و شیرین تر از شهد و سردتر از یخ بود. پس آن را به وی نوشانید و بدو گفت که آمیزش کند. او نیز شادمان و خوشحال برخواست و آمیزش کرد و نطفه جدّم بسته شد.
و در شبی که نطفه پدرم در آن به هم رسید، کسی نزد جدّم در آمد و او را نوشانید همچنان که جدّم پدرم را نوشانیده بود و سپس وی را دستور آمیزش داد و او خوشحال و شادمان برخواست و نطفه پدرم بسته شد.
شبی که نطفه من در آن به وجود آمد، کسی نزد پدرم در آمد و او را نوشانید و بدو دستور آمیزش داد چنان که به دیگران دستور داده بود. پدرم خوشحال و شادمان برخواست و نطفه من در آن شب بسته شد.
شبی که نطفه این پسرم امام موسی علیه السلام پدید آمد کسی نزد من بیامد همچنان که نزد جدّ پدرم و جدّ خودم در آمده بود و مرا نوشانید چنان که آنان را نوشانیده بود. من خوشحال و شادمان با آگاهی از آنچه خداوند به من ارزانی فرموده بود، برخواستم و نطفه این نوزاد بسته شد. پس بدو تمسّک کنید که به خدا او پس از من صاحب الأمر شماست».(2)
همین که امام به مدینه بازگشت، سه روز به مردم طعام داد و مردم خبر ولادت این نوزاد فرخنده را به یکدیگر نوید دادند